English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (920 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
concrete coring drill U مته برای سوراخ کردن هسته بتن
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
riddles U سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
putts U ضربه برای انداختن به سوراخ
putted U ضربه برای انداختن به سوراخ
putt U ضربه برای انداختن به سوراخ
choke bore U روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
holeable U گوی اسان برای به سوراخ انداختن
night chair U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
night stool U صندلی سوراخ دار برای قضای حاجت در شب
bottoming tap U وسیلهای برای دراوردن دندانه در یک سوراخ کور
horned scully U مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
X distance U سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
reperforator U ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
x punch U سوراخ کارت در ستون برای بیان عدد منفی
cancellate U سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellated U سوراخ سوراخ اسفنجی
swage block U قالب سوراخ سوراخ
grid U دریچه سوراخ سوراخ
cancellous U سوراخ سوراخ اسفنجی
grids U دریچه سوراخ سوراخ
millepore U مرجان سوراخ سوراخ
spanned U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
spanning U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
sector U سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sectors U سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
spans U فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
edges U کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge U کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
punches U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
punch U سوراخ ایجاد کردن
pecked U بانوک سوراخ کردن
punched U مهر کردن سوراخ
peck U بانوک سوراخ کردن
punched U سوراخ ایجاد کردن
punctured U سوراخ کردن شکست
punch U مهر کردن سوراخ
broaches U سوراخ کردن قایق
broaching U سوراخ کردن قایق
tusks U سوراخ کردن یا کندن
broached U سوراخ کردن قایق
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن قایق
punctures U سوراخ کردن شکست
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
tusk U سوراخ کردن یا کندن
pertusion U عمل سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن شکست
burred U بامته سوراخ کردن
gride U سوراخ کردن فرورفتن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
transfixion U عمل سوراخ کردن
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
burrs U بامته سوراخ کردن
burring U بامته سوراخ کردن
burr U بامته سوراخ کردن
puncture U سوراخ کردن شکست
hollow forge U سوراخ کردن گرم
punches U مهر کردن سوراخ
pecking U بانوک سوراخ کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
spit U سوراخ کردن تف انداختن
pecks U بانوک سوراخ کردن
precision bore U سوراخ کردن دقیق
back drill U از پشت سوراخ کردن
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
drill U سوراخ کردن چاه کندن
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
drills U سوراخ کردن چاه کندن
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
lanciation U سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer U مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
trepanation U مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
impaling U سوراخ کردن احاطه کردن
penetrated U رخنه کردن سوراخ کردن
impales U سوراخ کردن احاطه کردن
impaled U سوراخ کردن احاطه کردن
impale U سوراخ کردن احاطه کردن
penetract U رخنه کردن سوراخ کردن
stick U سوراخ کردن نصب کردن
thrust U سوراخ کردن رخنه کردن در
gimlet U سوراخ کردن مته کردن
penetrate U رخنه کردن سوراخ کردن
thrusts U سوراخ کردن رخنه کردن در
perforate U سوراخ کردن نفوذ کردن
punches U منگنه کردن سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن نفوذ کردن
punch U منگنه کردن سوراخ کردن
penetrates U رخنه کردن سوراخ کردن
punched U منگنه کردن سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن نفوذ کردن
thrusting U سوراخ کردن رخنه کردن در
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com